سلام سلام.
حاله شما چطوره؟
دلتون واسم تنگ شده بود؟
خب دله منم تنگ شده بود.
یه دونه کنکوره پزشکی رو هم که بدم دیگه تمومه تمومه.
داریم خونمونو عوض میکنیم. از تهران داریم میریم کرج. احتمالا میریم مهرشهر.
فکر کن. من سوم دبستان که بودم خونمون اونجا بود.
کلی خاطره ازون جا ذارد که اکثرشون بدن.
چون بابام کارشو عوض کرده و قراره که توی کرج یه رستوران سنتی بزنه واسه همین ماهام میریم کرج.
هههههه. دلم واسه اینجا واسه تالار(آخه بابام قبل ازین که بخواد رستوران بزنه تالار و باغه عروسی داشت. باغ بهشت. نمیدونم میشناسید یا نه)و کلا واسه همه چی تنگ میشه.
جالبیش اینه اینبار به قوله بابام فامیلی کوچ میکنیم.
آخه عمه و عمومم میان کرج.
ای بابا زندگیه دیگه.
حالا هروقت رستورانمون افتتاح شد بهتون خبر میدم و آدرسم میدم که بیاید اونجا.
راستی من قراره اونجا حسابدار بشم.
فکر کن. همه بیچاره میشن اگه من حسابدار بشم.
حالا شایدم نشدم.
پ.ن: کلی دلم از دستش گرفته. نمیدونم چرا با من این کارو میکنه. نمیدونم.
سلام
سلام:)
سلاااااااااااااااااااااااام.
سلام زهرا جان امیدوارم هر جا میری و هر جا زندگی خوبت شروع میکنی موفق باشی و سربلند
جا و مکان مهم نیست
مهم اینه که همیشه کنارمون میمونی خانومی
راستی از آشنایی با شما خوشبختم
رومینا
عزیزم لینکت کردم
مرسی رومینای عزیزم.
کرج رفتم... از تهران خیلی خوشگلتره...
راستی آدرس رستوران بابات رو هم بده، چون شهریور میام اونورا عمهاینا هم نیستن مجبوریتی باید با ساندیویچ سر کنم.... (ساندیویچ میفروشین که؟)
متاسفم. باید از گرسنگی بترکی. آخه ما فقط غذا های سنتی ایرانی داریم.
در ضمن هنوز افتتاح نشده.
خونه ی ما هم فاز ۱ مهرشهر بود..
من اون موقع ها دبستان میرفتم اسم مدرسه امم سخن بوود..
ولی به نظر من اونجا خیلی دلگیره..
البته مهرشهر فرق داره!
عزیزیم امیدوارم هرجا که هستی آرامش داشته باشی و راحت زندگی کنی..
مرسی عزیزم.
سلام دوست عزیز
آپ جدید گذاشتم اگر دوست داری بیا بخون و نظرتو بگو
خوشحال میشم
رومینا
چشم اومدم.
سلام عزیزم.مگه اون وبمو نداری؟؟؟بیا به این یکی وبم که برات نوشتم.
نه که ندارم.